آن سالها (اواخر دهه 40 خورشیدی) که سفر به عربستان از سفر به آمریکا هم دشوارتر بود، و “حاجی شدن” مثل این روزها مد نبود، او به خاطر اعتقادات مذهبی اش حاجی شده بود.
آقای مدیرعامل، عادت داشت گاهی به محوطه کارخانه سر می زد و کارها را از نزدیک سرک می کشید.
در یکی از همین بازدیدها، زمانی که سر ظهر در حیاط کارخانه قدم می زد، کارگری را دید که به جای حضور در بوفه، گوشه ای نشسته و مشغول خوردن“نان و پنیر و انگور” است.
نزدیک شد و علت این کار را از او پرسید:
- چرا بوفه نمی ر وی؟
کارگر گفت غذای کارخانه 12 ریال است؛ نان و پنیر ارزانتر در میاد!
اینطوری چیزی هم برای خانواده ام جمع می کنم.
مدیر با شنیدن این سخنان دچار بهت شده بود؛
همیشه در مقابل کارمندانش و کسانی که از کار او امرار معاش می کردند، احساس مسوولیت می کرد.
قبلا هم این احساس مسوولیت را ثابت کرده بود؛ زمانی که دستور داد برای نخستین بار در تاریخ شرکت ها و موسسه های خصوصی ایران، شرکت او برای همه کارمندانش خانه بسازد و با وام های بلندمدت در اختیارشان قرار دهد (مجتمع آپارتمانی معروف به 16 دستگاه).
مدیرعامل در حالیکه سرش را به زیر انداخته بود، لبخندی زد و از کارگر دور شد.
از هفته بعد، به دستور مدیرعامل، غذای کارگران در کارخانه های وابسته به شرکت او، رایگان شد.
نام این مرد “حاج محمود خیامی” و شرکت او ایران ناسیونال سابق یا همان “ایران خودرو” بود.
احمد و محمود خیامی به همراه خواهرشان، کارگاه مونتاژ خودروی ایران را سال 1341 تاسیس کرده بودند.
زمانی که شرکت آنها با تشکیلات جدید و نام رسمی “ایران ناسیونال” در سال 1346 و با سرمایه 40 میلیون تومان ثبت شد، تنها می توانست روزانه 10 خودروی سبک و 7 خودروی سنگین (اتوبوس و کامیون بنز) تولید کند.
هفت سال بعد، ایران خودرو با افتخار اعلام کرد که سرمایه شرکت در همین مدت کوتاه، بیش از 12 برابر شده و ایران ناسیونال از نظر کیفیت و کمیت تولید، در ردیف بزرگترین خودروسازان آسیا قرار گرفته است.
پس از آن، در سال 1352، ایران ناسیونال اعلام کرد که خودکفایی در تولید قطعات یدکی را در راس برنامه هایش قرار داده است.
بدین ترتیب، در همین سال، شرکت های بلبرینگ، پیستون و ایدم تبریز، شرکت ریخته گری، شرکت رضای مشهد و… توسط این کمپانی تاسیس شد.
در همین سالها، حاج محمود خیامی با کمک گروهی دیگر از سرمایه داران ایران، بانک صنعت و معدن و فروشگاه های زنجیره ای کوروش را نیز بنیان نهاد.
سال 1356، ایران ناسیونال اعلام کرد که می خواهد “پیکان” را از خط تولیدش خارج کند، و با شرکت پژو وارد شراکت جهانی شود و تولیداتش را به کشورهای دیگر صادر کند.
یکسال بعد، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید وبه حکم دادگاه های انقلاب به عنوان یک سرمایه دار حاج محمود خیامی دستگیر شد، تمام اموال خصوصی او مصادره شد، کارخانه های او ملی شدند و بین بنیاد های مختلف تقسیم گرددیدند همه دارایی ها،
از جمله حساب های بانکی اش مسدود شد و خیلی محترمانه از کشور اخراج شد.
اگر فکر می کنید به آخر داستان یکی از بزرگترین کار آفرینان خوش فکر ایرانی رسیده اید، باید بگویم که داستان تازه شروع شده است!
حاج محمود خیامی به دلیل سابقه خوبی که در همکاری با شرکت مرسدس بنز آلمان داشت،
از این شرکت اعتبار گرفت و در خارج از ایران، کارش را به عنوان فروشنده از صفر آغاز کرد.
به دلیل نبوغ اقتصادی که داشت، این بار هم موفق شد
و اکنون خانواده او، یکی از نمایندگی های فروش مرسدس در انگلیس و آمریکا را دارد.
حاج محمود اعتقاداتی داشت که آنها را تحت تاثیر پول و قدرت قرار نمی داد.
برای همین، زمانی که تمام اموالش را از او گرفتند و از کشور اخراجش کردند،
باز هم بر سر اعتقاداتش باقی ماند.
او با ثروتی که از فروش “مرسدس” در آمریکا به دست آورد، شروع به ساخت مدرسه در مناطق روستایی استان خود (خراسان) کرد و آنقدر به این کار ادامه داد تا به یکی از بزرگترین مدرسه سازان تاریخ کشور تبدیل شد.
خیامی در سالهای گذشته نهتنها 110 مدرسه در روستاهای استان خراسان ساخته است، بلکه هشت مجموعه بزرگ آموزشی نیز در مشهد احداث کرده است.
خیامی ساخت هجده مجموعه کار و دانش را در استان خراسان به پایان رسانده که هجده میلیارد تومان هزینه دربرداشته است.
خیامی بخشی از ثروت خود در انگلستان را نیز صرف برگزاری همایش هایی برای گفتگو میان پیروان اسلام و مسیحیت کرده است و بخش دیگری از ثروت خیامی به خرید اشیای عتیقه ایرانی در حراجی های بین المللی اختصاص یافته و بالاخره او، اکنون یکی از یاری رسانان به برنامه های فرهنگی ایرانیان در خارج از کشور است.
و چه بسیار که بر سر سفره ای که او پهن کرده بود نشستند و هیچ از او نیاموختند، و البته چه بسیار کسانی که حتی نان از سفره مردم ربودند...?
??????????